×
اطلاعات بیشتر باشه، مرسی برای ارائه بهترین تجربه کاربری به شما، ما از کوکی ها استفاده میکنیم

gegli

تنهایی

باران

بزن باران ، بزن بر دل که محتاجم به باریدن بزن تا اشک چشمانم ، در آمیزند با دیدن ... بزن بر من ، بشوی از تن ، غبار خستگی ها را بزن تا جان بگیرم من ، که بیمارم ز خشکیدن بزن باران که بی تابم از این عشق و پریشانی بزن تا شاید از عشقم ، ببینم عشق و خندیدن بزن تا دل شود سیراب از این عطشانی و هر دم بگوید من شدم آزاد از این ترس و هراسیدن بزن بر آتش عشقم ، خنک کن این دل سوزان که این طوفان بیفزاید ، به شعله های نالیدن بزن ، این عشق پنهانی نشاید در نهان گفتن بزن باران ، بزن بر دل که محتاجم به باریدن
چهارشنبه 13 مهر 1390 - 1:18:31 PM

ورود مرا به خاطر بسپار
عضویت در گوهردشت
رمز عبورم را فراموش کردم