×
اطلاعات بیشتر باشه، مرسی برای ارائه بهترین تجربه کاربری به شما، ما از کوکی ها استفاده میکنیم

gegli

تنهایی

نامهربانی

باز دل نامهربانی می کند
یاد ایام جوانی می کند
تا که شیدایم نماید ، دزدکی
با دو چشمانم تبانی می کند
گوییا باور ندارد پیری ام
کین چنین جفتک پرانی می کند

باز می لرزد زتیر یک نگاه
شمی کشد در کوچه های سینه آه
بی اراده می روم دنبال او
گرچه می دانم که باشد کوره راه
هیچ کس در کوچۀ بن بست نیست
جز من و دل با دوتا چشم سیاه

گرچه چشمش بادۀ خَمــّار بود
با نگاهش هردلی بیمار بود
بوی عطرش خوش تر از بوی بهار
هر گلی زیبا به پیشش خوار بود
لیک بهر من در این ایام عمر
گل نبود او بلکه تنها خمار بود

هی زدم بر دیده و دل با عتاب
من کجا و این دوچشم پر شراب؟
کور گردی دیده ، دل پرخون شوی
تا نگردانید کامم را خراب
زیر لب شهریار نجوایی نمود:
خوب کردی نقشه هاشان را بر آب

یکشنبه 10 مهر 1390 - 1:15:38 PM

ورود مرا به خاطر بسپار
عضویت در گوهردشت
رمز عبورم را فراموش کردم