Wednesday, June 29, 2011
سلام ساحل عزیز
عزیزم دیروز که از کاربرمیگشتم .خیال تو همرام بود در بین را دستور خرید می دادی
2 کیلو هلو بخر.
چشم ، خریدم
2 کیلو گیلاس بخر .
یه هندونه بخر .
چشم ، خریدم
نون نداریم ، یه بسته بخر .
چشم ، خریدم
رسیدم خونه ، وسایل را از ماشین پیاده کردم و گذاشتم جلو راه پله و ماشین را بردم پشت اپارتمان که سایه باشه .
برگشتم رفتم خونه . همراهم تو خونه هم بودی .
در این دوران اشنایی با تو چون تو فکرم را پر می کنی اصلا یادم میره که من همسری دارم و اغلب به فکر تو ام . خانم گله مند بود که بی توجه هستم . یک روز قبل یک عکس عاشقانه براش بردم و روش یک شعر نوشته بودم .
دیروز هم به محض ورود مرا با یک قطع شعر پذیرایی کرد .
نهار خوردیم .
تا ساعت 5 عصر خوابیدم
تا ساعت 7.30 تو خونه مشغول بودم و ظروف نهار را می شستم و تو هم از من ایراد می گرفتی .
ساعت 8 خانم گفت نان نداریم برو 2 تا بربری برای عصرانه بخر .
من گفتم : ظهر که نان خریدم .
خانم : کو
من :اااااااااااااخ خ خ خ خ خ خ . مانده دم راه پله . رفتم پایین . ظهر که در حیاط تردد نبود . گنجشکها و کلاغها پدر میوه ها را در اورده بودند و شکمی از عزا
هندوانه غل خورده بود از پله پایین افتاده و شکسته بود .
اخه عشق اینقدر مخ منو تخته نکن !!!!
من خندم گرفته بود و می خندیدم . خانم عصبان بود .
با این بی خیالی چقدر پول نفله کردی ؟
جان می دهم به گوشه زندان سرنوشت
ما بی غمان مست دل از دست دادهایم
نامه آبراهام لينكلن به معلم فرزندش
22383 بازدید
32 بازدید امروز
3 بازدید دیروز
44 بازدید یک هفته گذشته
Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)
Copyright ©2003-2024 Gegli Social Network (Gohardasht) - All Rights Reserved
Developed by Dr. Mohammad Hajarian