×
اطلاعات بیشتر باشه، مرسی برای ارائه بهترین تجربه کاربری به شما، ما از کوکی ها استفاده میکنیم

gegli

تنهایی

گدای عشق

 سلام عزیزم

اخیرا هر روز صبح 5 یا 5.30 مرا از خواب بیدار می کنی

تمام لحظه های زندگیم را خیالهای تو پر کرده است

گاها موقع صحبت کردن با تو دستم را تکان می دهم یا بی اختیار می خندم .

همسرم یا دخترام علت را جویا می شوند و باید دلیل موجه ویا داستانی خنده دار برایشان تعریف کنم که مثلا به قصه فکر می کردم

دیگر در گنجینه لغت ذهنم واژه ای نمتوانم پیدا کنم تا با ان وضعیت روحی و جسمی خود را برایت توصیف کنم

تپش سراسیمه قلب

لرزش بی اختیار دستان

تشنگی

دلهره

دلشوره

.

.

.

همه اینها را برایت نوشته ام

دیگر نمی دانم عشقم را با چه جمله ای ابراز کنم

عشق را تو صیف کردن ظلم به عشق است

باید عاشق باشی تا دریابی

عشق ، عشق است

من در یک جمله به تو اقرار می کنم

ساحل ، من عاشق تو شده ام

عشقی مرموز

عشقی موهوم

عاشقی که رخ معشوق را نمی شناسد

عشق تو لحضات زیبا و دلربا برای من خلق می کند

نمی دانم گدای عشق شده ام ؟

یکشنبه 10 مهر 1390 - 1:10:32 PM

ورود مرا به خاطر بسپار
عضویت در گوهردشت
رمز عبورم را فراموش کردم