هنوز هم به تو فکر می کنم
هر گوشه خیالم رنگی از بودن تو را می گیرد
خون رگهایم از نام تو می جوشد
لبخندهای آشنای تو را که به یاد می آورم
بهارگونه عوض می شوم
ایکاش مانند کودکی براحتی می گریستم و می توانستم به توصییه ابرهام لینکلن عمل کنم و از اشک ریختن خجالت نمی کشیدم
انگار از فکر کردن به تو کودک شده ام
اگر بگویم بیا در اغوش هم گریه کنیم خواهی گفت این یوسف چه مرد بلهوسی است
بیا سر روی شانه هم دلی سیر برای تنهایی همدیگر اشک بریزیم
ایکاش می توانستم با این نامه نمونه ای از اشکهایم را برایت بفرستم
یاد داستانی افتادم
یک روز یک فاکتور شیرینی و میوه که برای جلسه خریده بودم بردم به حسابداری که پولش را بگیرم
مدیر امور مالی یاد داشتی روی فاکتور ضمیه کرد و عودت داد
نوشته بود . نمونه ضمیمه شود.
جان می دهم به گوشه زندان سرنوشت
ما بی غمان مست دل از دست دادهایم
نامه آبراهام لينكلن به معلم فرزندش
22355 بازدید
4 بازدید امروز
3 بازدید دیروز
16 بازدید یک هفته گذشته
Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)
Copyright ©2003-2024 Gegli Social Network (Gohardasht) - All Rights Reserved
Developed by Dr. Mohammad Hajarian