×
اطلاعات بیشتر باشه، مرسی برای ارائه بهترین تجربه کاربری به شما، ما از کوکی ها استفاده میکنیم

gegli

تنهایی

کودک

هنوز هم به تو فکر می کنم

هر گوشه خیالم رنگی از بودن تو را می گیرد

خون رگهایم از نام تو می جوشد

لبخندهای آشنای تو را که به یاد می آورم

بهارگونه عوض می شوم

ایکاش مانند کودکی براحتی می گریستم  و می توانستم  به توصییه ابرهام لینکلن عمل کنم  و از اشک ریختن خجالت نمی کشیدم

انگار از فکر کردن به تو کودک شده ام

اگر بگویم بیا در اغوش هم گریه کنیم  خواهی گفت این یوسف چه مرد بلهوسی است

بیا سر روی شانه هم  دلی سیر برای تنهایی همدیگر اشک بریزیم

ایکاش می توانستم  با این نامه نمونه ای از اشکهایم را برایت بفرستم

یاد داستانی افتادم

یک روز یک فاکتور شیرینی و میوه که برای جلسه خریده بودم  بردم به حسابداری که پولش را بگیرم

مدیر امور مالی یاد داشتی روی فاکتور ضمیه کرد و عودت داد

نوشته بود . نمونه ضمیمه شود.

سه شنبه 12 مهر 1390 - 11:26:53 AM

ورود مرا به خاطر بسپار
عضویت در گوهردشت
رمز عبورم را فراموش کردم